معنی سفره
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سُ رِ) [ع. سُفَره] (اِ.) پارچه ای که هنگام غذا خوردن، خوردنی ها را روی آن می چینند.، ~ ابوالفضل سفره ای که نذر حضرت ابوالفضل عباس برادر امام حسین (ع) شده است.،~ عقد سفره ای که در مراسم عقد در برابر عروس و داماد می گسترند و در آن آیینه و شمعدا
فرهنگ عمید
تکهای مربع یا مستطیل از جنس پارچه یا پلاستیک که روی میز یا زمین میگسترانند و خوردنیها را در آن میچینند، خوان،
توشهدان مسافر،
[قدیمی] طعام و توشه،
* سفرهٴ رنگین: [مجاز] سفرهای که بر آن غذاهای گوناگون باشد،
حل جدول
سماط
مترادف و متضاد زبان فارسی
ادیم، بساط، خوان، سماط، نطع
فارسی به انگلیسی
Aquifer, Spread, Table, Tablecloth
فارسی به ترکی
sofra
فارسی به عربی
مفرش المائده
تعبیر خواب
دیدن سفره درخواب، دلیل بر سفری بود با منفعت و هر چند سفره در خواب نیکوتر و بزرگتر بیند، دلیل که منفعت آن بیشتر بود. اگر کوچک و تهی بیند، دلیل است که منفعت آن کمتر باشد. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
دیدن سفر درخواب بر چهار وجه است. اول: کنیز. دوم: خدمتکار. سوم: سفر. چهارم: کسب و معیشت. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر کسی بیند سفره نو داشت، دلیل است مال و نعمت یابد و کنیزکی صاحب جمال بخرد. اگر آن سفره چرکین بود، دلیل که آن کنیز زشت بود. اگر بیند سفره پرنان و نعمت داشت، دلیل است از کنیزک منفعت یابد. - محمد بن سیرین
گویش مازندرانی
کویر، روضه خوانی زنانه
فرهنگ فارسی هوشیار
پارچه گسترده که بر آن خوردنی نهند
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Tischtuch (n)
واژه پیشنهادی
تاتلی
معادل ابجد
345