معنی سل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پُل چوبی، قایق. [خوانش: (~.) (اِ.)]
(سُ) [فر.] (اِ.) پنجمین نُت از نُت های هفتگانه موسیقی.
(~.) [هند.] (اِ.) = سیل. شل: سلاحی است مانند زوبین هندوان را.
آن چه بیرون کشیده شود از چیزی، نطفه. [خوانش: (~.) [ع.] (اِ.)]
(س) (اِ.) مرضی است عفونی و واگیردار که بیشتر ریه و غدد لنفاوی به آن دچار می شوند. عامل آن باسیلی است به نام باسیل کخ.
برکشیدن شمشیر، کارد و غیره، بریدن رگ، داغ کردن. مخصوصاً داغ کردن شریان صدغ که درد شقیقه و خیالات و منع نزول آب را نافع است. [خوانش: (سَ) [ع.] (مص م.)]
(~.) [ع.] (اِ.) ظرفی که در روی طعام و جز آن نهند؛ ج. سلال.
(~.) [ع.] (ص.) مرد دندان ریخته.
فرهنگ عمید
سیاهال
پنجمین نت از نتهای هفتگانۀ موسیقی،
درآوردن چیزی از چیز دیگر مانند درآوردن شمشیر از غلاف، برکشیدن، بیرون آوردن،
تختهای که روی آب بیندازند و از بالای آن عبور کنند، پل چوبی،
قایق، کشتی،
بیماری واگیردار که از طریق باکتری کخ منتقل میشود و به قسمتهای مختلف بدن سرایت میکند اما سل ریوی شیوع بیشتری دارد و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کمخونی، تنگی نفس، سرفه، و خارج شدن خون یا اخلاط از سینه است،
حل جدول
بیماری جگر سوز، نت بیمار، مرض ریوی، نت پنجم
بیماری جگرسوز، نت بیمار، مرض ریوی، نت پنجم
نت پنجم
بیماری جگرسوز
نت بیمار
مرض ریوی
مترادف و متضاد زبان فارسی
تب لازم، نطفه
فارسی به انگلیسی
Tuberculosis
فارسی به ترکی
sel
عربی به فارسی
سرگرم کردن , مشغول کردن , تفریح دادن , جذب کردن , مات و متحیر کردن , پذیرایی کردن , مهمانی کردن از , گرامی داشتن , عزیزداشتن , قبول کردن , بی بسیج کردن , جمع کردن , از جنبش و حرکت باز داشتن , ثابت کردن , مدتی در بستربی حرکت ماندن
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
بیماری باشد واگیردار که میکروب آن موسوم بعه باسیل کخ میباشد و توسط پروفسور کخ آلمانی کشف شده است، و این قبیل استخوان، مفصل، کلیه، ریه سرایت میکند و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کم خونی، زردی رنگ چهره، تنگی سینه، سرفه میباشد
فرهنگ فارسی آزاد
سِلّ، بیماری سل- ضعف- لاغری
سَلّ، (سَلَّ- یَسُلُّ) بر کشیدن- کشیدن و در آوردن شمشیر از غلاف- دزدیدن
معادل ابجد
90