معنی سلامتی
لغت نامه دهخدا
سلامتی. [س َ م َ] (حامص) عافیت و تندرستی. (ناظم الاطباء): تا به تازه گشتن اخبار سلامتی خان... لباس شادی پوشم. (تاریخ بیهقی). || شفای از بیماری. (ناظم الاطباء). || رستگاری. (ناظم الاطباء). || امنیت. (ناظم الاطباء):
من ندیدم سلامتی ز خسان
گر تو دیدی سلام ما برسان.
سنایی.
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
تندرستی، بهزیستی
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهبودی، تندرستی، صحتمزاج، عافیت،
(متضاد) بیماری
فارسی به انگلیسی
Condition, Healthiness
فارسی به ترکی
esenlik
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
541