معنی حکومتی
لغت نامه دهخدا
حکومتی. [ح ُ م َ] (ص نسبی) منسوب به حکومت. || فرمانداری. استانداری. دارالحکومه. (فرهنگ فارسی معین).
فارسی به انگلیسی
Governmental, State
فرهنگ فارسی هوشیار
فرمانداری، استانداری (صفت) منسوب و مربوط بحکومت، فرمانداری استانداری دار الحکومه.
حل جدول
منسوب به حکومت، درباری، دولتی
قلعه حکومتی
ارگ، ارک
ارگ
تنش حکومتی
بحران
دستگاه حکومتی
مجموعهای از نهادها و سازمانهای دارای کنش متقابل که دولت ازطریق آنها قدرت خود را اعمال میکند.
تخت حکومتی
سریر
بنای حکومتی
ارگ
والی حکومتی
استاندار
نوعی نظام حکومتی
نازیسم
یک نظام حکومتی
ریاستی
از نظامهای حکومتی
ریاستی
فرهنگ واژههای فارسی سره
درباری
واژه پیشنهادی
فاشیسم
معادل ابجد
484