معنی سلطه

فرهنگ معین

سلطه

قدرت، تسلط، (اِ.) فرمانروایی، پادشاهی. [خوانش: (سُ طَ) [ع. سلطه] (اِمص.)]

فرهنگ عمید

سلطه

قدرت، توانایی، چیرگی،
فرمانروایی،

حل جدول

سلطه

سیطره

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سلطه

چیرگی

کلمات بیگانه به فارسی

سلطه

چیرگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

سلطه

استیلا، تسلط، چیرگی، سیطره، غلبه، قدرت، قوت، ملک، پادشاهی، فرمانروایی

فارسی به انگلیسی

سلطه‌

Ascendancy, Ascendency, Dominion, Empire, Government, Mastery, Reign, Sway

فارسی به عربی

سلطه

سیاده، صعود، هیمنه، السلطه، السیطره

فرهنگ فارسی هوشیار

سلطه

قدرت و قوت، غلبه و اقتدار

معادل ابجد

سلطه

104

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری