معنی سماک
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(سَ مّ) [ع.] (ص.) ماهی فروش.
(~.) [ع.] (اِ.) آن چه بدان چیزی را بردارند و بلند کنند.
(س) [ع.] (اِ.) سماکان، نام دو ستاره، یکی به نام «سماک رامح » ستاره قرمزی در صورت فلکی «عوا» یا «گاوران » و دیگری به نام «سماک اعزل » ستاره سفیدی در صورت فلکی «سنبله » یا «خوشه ».
فرهنگ عمید
سمک
ماهیفروش،
(نجوم) هریک از دو ستارۀ روشن در دو صورت فلکی سنبله و عَوّا،
[قدیمی، مجاز] آسمان،
* سماک رامح: (نجوم) ستارهای که در برابر بناتالنعش قرار دارد و روشنترین ستارۀ صورت فلکی عوّا است،
* سماک اعزل: (نجوم) ستارهای که در جنوب سماک رامح واقع شده و نزدیک آن هیچ ستارهای نیست و روشنترین ستارۀ صورت فلکی سنبله است،
سماق
حل جدول
ماهی فروش
فارسی به انگلیسی
Porphyry
عربی به فارسی
ماهی گیر
فرهنگ فارسی هوشیار
ماهی فروش گیره (اسم) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوه اش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود. سماک تتری تتم. یا سماق سمی. گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. یا سماق کاذب. سماق هرز. یا سماق هرز. گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب (صفت) ماهی فروش جمع: سماکین. (اسم) آنچه بدان چیزی را بردارند و بلند کنند.
فرهنگ فارسی آزاد
سِماک، نام هر یک از دو ستاره ایست که به آنها سِماکان می گویند، یکی در شمال بنام سِماک رامِح و دیگری در جنوب بنام سِماک اَعْزَل
سَمّاک، ماهی فروش
معادل ابجد
121