معنی امسک

حل جدول

امسک

کلیسایی در روسیه


پوگوست کیژی، امسک

کلیسایی در روسیه


پوگوست کیژی ، امسک

کلیسایی در روسیه


کلیسایی در روسیه

پوگوست کیژی، امسک

عربی به فارسی

امسک

قاپیدن , دستگیر کردن , توقیف

آیه های قرآن

هذا عطاؤنا فامنن او امسک بغیر حساب

(و به او گفتیم:) این عطاى ما است، به هر کس مى‏خواهى (و صلاح مى‏بینى) ببخش، و از هر کس مى‏خواهى امساک کن، و حسابى بر تو نیست (تو امین هستى) !


امن هذا الذی یرزقکم ان امسک رزقه بل لجوا فی عتو و نفور

یا آن کسى که شما را روزى مى‏دهد، اگر روزیش را بازدارد (چه کسى مى‏تواند نیاز شما را تأمین کند) ؟! ولى آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى‏ورزند!


و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشى الناس و الله احق ان تخشاه فلما قضى زید منها وطرا زوجناکها لکی لا یکون على المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا و کان امر الله مفعولا

(به خاطر بیاور) زمانى را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى [به فرزند خوانده‏ات «زید»] مى‏گفتى: «همسرت را نگاه‏دار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار مى‏کردى)، و در دل چیزى را پنهان مى‏داشتى که خداوند آن را آشکار مى‏کند؛ و از مردم مى‏ترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى! هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‏هایشان -هنگامى که طلاق گیرند- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).

فارسی به عربی

دستگیر کردن

امسک


توقیف

اعتقال، امسک، توقیف، رعایه، کفاله


قاپیدن

استول علیه، امسک، خطف، غراب، فحم، قرصه، مسکه، مسمار

لغت نامه دهخدا

استیکاح

استیکاح. [اِ] (ع مص) سطبر و آکنده شدن چوزه. (منتهی الارب). ستبر شدن: استوکحت الفراخ، استغلظت. (اقرب الموارد). || بخل کردن ببخشیدن. یقال: سأله فاستوکح، ای امسک و لم یعط. (منتهی الارب).


واجم

واجم. [ج ِ] (ع ص) مرد ترشروی سرفروافکنده از شدت اندوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال ما لی اراک واجما. (منتهی الارب). عبوس سرفروافکنده از شدت حزن. (از اقرب الموارد). خموش خشمگین که نشان خشم در روی وی پدید بود. (مهذب الاسماء). الذی اشتد حزنه حتی امسک عن الکلام. (یادداشت مؤلف).


اعصام

اعصام. [اِ] (ع مص) گرفتن دامن کسی را: اعصم بفلان اعصاماً؛ گرفت دامن وی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). متمسک و ملازم شدن کسی را. (از اقرب الموارد). چنگ درزدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). || گرفتن یال اسب را: اعصم بالفرس، گرفت یال اسب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یال اسب گرفتن: اعصم بالفرس، امسک بعُرفه. (از اقرب الموارد). || به رسن شتر دست زدن و استوار گرفتن: اعصم بالبعیر؛ به رسن شتر دست زد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به ریسمان شتر دست زدن: اعصم بالبعیر؛ امسک بحبل من حباله. (از اقرب الموارد). || عصام ساختن جهت مشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بند و دوال ساختن جهت مشک و آنرا بدان بستن. (از اقرب الموارد). || قرار و ثبات ناگرفتن بر اسب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). قرار ناگرفتن بر ستور. (از اقرب الموارد). || بعصام بستن مشک. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). با بند مشک بستن مشک را. (از اقرب الموارد). || بر رحل یا زین چیزی ساختن که راکب دست بر وی زند تا نیفتد و دست در آن زدن از خوف افتادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دست بچیزی زدن و آنرا گرفتن از خوف آن که او را بر زمین افکند. (از اقرب الموارد). || ملازم یار و رفیق خود بودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملازم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). || پناه آوردن و امتناع کردن از بدی: اعصم من الشر؛ التجاء و امتنع. (از اقرب الموارد).


صابر

صابر. [ب ِ] (ع ص) نعت فاعلی از صَبْر. شکیبا. آرام. بردبار. حلیم. ج، صابرون، صابرین:
به درد کسان صابری اندر و تو
به بدنامی خویش همداستانی.
منوچهری.
گرچه بکشی تو مرا صابر و خرسندم
که مرا زنده کند زود خداوندم.
منوچهری.
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است.
سعدی.
|| آنکه کسی را نگاه دارد تا دیگر او را بکشد و فی الحدیث فی رجل امسک رجلاً فقتله آخرُ: اقتلوا القاتل و اصبروا الصابر؛ ای احبسوا الذی حبسه للموت حتی یموت. (منتهی الارب). || (اِ) نامی از نامهای مردان. || (اِخ) کوچه ای است معروف به مرو. (معجم البلدان). و نسبت بدان صابری است. || لقب حضرت ایوب علیه السلام. (غیاث اللغات). || نامی از نامهای خدای تعالی. بردبار که شتاب نکند به عقاب. || از نعوت امام علی النقی یعنی علی بن محمدبن علی بن موسی بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام.

معادل ابجد

امسک

121

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری