معنی سمبل کردن
لغت نامه دهخدا
فارسی به انگلیسی
Bungle, Cobble
فرهنگ معین
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عوامانه
سر به هم آوردن کاری را گویند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد.
فرهنگ عمید
نشانه، نمونه، نماد،
فرهنگ واژههای فارسی سره
نماد
کلمات بیگانه به فارسی
نماد
مترادف و متضاد زبان فارسی
رمز، علامت، مظهر، نشانه، نماد
گویش مازندرانی
باسن، ران
معادل ابجد
406