معنی سمبل کردن

لغت نامه دهخدا

سمبل کردن

سمبل کردن. [س َ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب) کاری را سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن. (فرهنگ فارسی معین).


سمبل

سمبل. [س ُ ب ُ] (اِ) سنبل. (از ناظم الاطباء). رجوع به سنبل شود.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

سمبل کردن

(~. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن.


سمبل

(سَ بَ) (اِ.) (عا.) = سنبل: کار سرسری، سطحی.

حل جدول

سمبل کردن

سر به هم آوردن کاری را گویند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد.

سر به هم آوردن کاری را گویند که در آن دقت و مواظبتی نشده باشد


سمبل

عملی که بدون دقت و ظرافت انجام گرفته باشد

فرهنگ فارسی هوشیار

سمبل کردن

کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن


سمبل

(اسم) کار سرسری سطحی.

فرهنگ عوامانه

سمبل کردن

سر به هم آوردن کاری را گویند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد.

فرهنگ عمید

سمبل

نشانه، نمونه، نماد،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سمبل

نماد

کلمات بیگانه به فارسی

سمبل

نماد

مترادف و متضاد زبان فارسی

سمبل

رمز، علامت، مظهر، نشانه، نماد

گویش مازندرانی

سمبل

باسن، ران

معادل ابجد

سمبل کردن

406

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری