معنی سهولت

لغت نامه دهخدا

سهولت

سهولت. [س ُ ل َ] (ع اِمص) آسانی. (غیاث) (آنندراج). نرم شدن. آسان شدن. رجوع به سهوله شود.

فرهنگ معین

سهولت

(مص ل.) آسان شدن، نرم شدن، (اِمص.) آسانی، نرمی. [خوانش: (سَ) [ع.]]

فرهنگ عمید

سهولت

آسان شدن،
[قدیمی] نرم شدن،

حل جدول

سهولت

یسر، یسرا

آسانی

یسر

یسرا

کلمات بیگانه به فارسی

سهولت

آسانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

سهولت

آسانی، سادگی، یسر،
(متضاد) اشکال، دشواری، صعوبت

فارسی به انگلیسی

سهولت‌

Convenience, Ease, Easiness, Facility, Freedom, Handiness, Readiness, Simplicity

فارسی به عربی

سهولت

سهوله، وسیله

فرهنگ فارسی هوشیار

سهولت

آسانی، نرم شدن، آسان شدن

فرهنگ فارسی آزاد

سهولت

سُهُولَت، (سَهُلَ- یَسْهُلُ) سهل بودن- (بمعانی سَهْل مراجعه گردد)

فارسی به آلمانی

سهولت

Leichtigkeit [noun]

معادل ابجد

سهولت

501

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری