معنی سوت کردن
لغت نامه دهخدا
سوت کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) افکندن دولک بجایی نادسترس. دولک را جایی نادسترس پرتاب کردن. (یادداشت بخط مؤلف). افکندن چیزی به خانه ٔ همسایگان یا جایی ناشناس که دوباره نتوان یافت یا بصعوبت توان یافت. (یادداشت بخط مؤلف).
فرهنگ معین
(کَ دَ) (مص م.) (عا.) پرت کردن، چیزی را به جای دوری انداختن.
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Pitch, Toss
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) پرت کردن انداختن چیزی را از جایی، محو کردن نابود کردن.
فرهنگ عوامانه
چیزی را از پایین روی بام انداختن است.
معادل ابجد
740