معنی سوره ای با دو بسم الله

فرهنگ معین

بسم الله

به نام خداوند، به نام خدا (جمله ای که فارسی زبانان هنگام شروع کاری یا قدم نهادن در جایی گویند)، (عا.) بفرما میل کن، بخور، نوعی تعارف برای این که کسی پیشقدم شود: بفرمایید، پیش افتید، در موقع ت [خوانش: (بِ مِ لْ لا) [ع.] (جمله اسمی. فعل امر.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

بسم الله

بنام خدا


از بسم الله

بنامیزد به نام ایزد


بسم

لبخندیدن لبخند زدن

لغت نامه دهخدا

بسم

بسم. [ب ِ] (ع اِ) مخفف بِاِسم یعنی بنام، مانند بسم اﷲ الرحمن الرحیم، بنام ایزد بخشاینده ٔ بخشایشگر. (از ناظم الاطباء). || مخفف بسم اﷲ. (آنندراج):
نجسته فقر، سلامت کجا کنی حاصل
نگفته بسم، بالحمد چون کنی مبدا.
خاقانی.
هست امین چار حرف و تاج سه حرف
بسم بین هم سه حرف و اﷲ چار.
خاقانی.
ورق چو کار فروبسته بازنگشاید
بهر کتاب که نامش چو بسم عنوان نیست.
حیاتی گیلانی (از آنندراج).

بسم. [ب َ] (ع مص) دندان سپید کردن و باسم نعت آن است. (منتهی الارب). نرم خندیدن و دندان سپید کردن. (آنندراج). تبسم کردن. (از ناظم الاطباء). اندک خندیدن بی آواز و گویند بجز خنده است. (از اقرب الموارد). || خنداندن. (دزی ج 1 ص 87). || و ما بسمت فی الشیی، نچشیدم آن را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || گماریدن یعنی چنان خندیدن که دندان پیشین برهنه شود. (دهار).

فرهنگ عمید

بسم

به نام،

معادل ابجد

سوره ای با دو بسم الله

463

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری