معنی سوگلی

لغت نامه دهخدا

سوگلی

سوگلی. [س َ گ ُ] (ترکی، ص مرکب، اِ مرکب) محبوب. معشوق. برگزیده. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

سوگلی

محبوب، عزیز دردانه، محبوب ترین زن حرمسرا. [خوانش: (سَ گُ) [تر.] (ص مر.)]

فرهنگ عمید

سوگلی

محبوب، برگزیده، طرف توجه مخصوص،
زن برگزیده و عزیز،

حل جدول

سوگلی

محبوب‌تر از همه در میان جمعی

محبوب تر از همه در میان جمعی

مترادف و متضاد زبان فارسی

سوگلی

برگزیده، عزیزدردانه، عزیزکرده، محبوب، معشوق

فارسی به انگلیسی

سوگلی‌

Belle, éminence Grise, Fair-Haired, Favorite, Pet

فارسی به عربی

سوگلی

حیوان الیف، مفضل

نام های ایرانی

سوگلی

دخترانه، مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب

فرهنگ فارسی هوشیار

سوگلی

محبوب، برگزیده

فارسی به آلمانی

سوگلی

Haustier (n), Schosstier (n)

معادل ابجد

سوگلی

126

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری