معنی سویدا

لغت نامه دهخدا

سویدا

سویدا. [س ُ وَ] (ع اِ) نقطه ٔ سیاه که بر دل است. (غیاث) (آنندراج):
این سویدای دل من که حمیراصفت است
صافی از تهمت صفوان بخراسان یابم.
خاقانی.
خاکیان را ز دل گرم روان آتش شوق
باد سرد از سر خوناب سویدا شنوند.
خاقانی.
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سرّ سویدای بنی آدم از اوست.
سعدی.
سویدای دل من تاقیامت
مباد از شوق سودای تو خالی.
حافظ.
عارفان خال سویدا را ز دل حک میکنند
اینقدر ای ساده دل نقش و نگار خانه چیست.
صائب.
|| (اِمصغر) تصغیر سوداء که مؤنث اسود است. (آنندراج) (غیاث).

فرهنگ عمید

سویدا

خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است،
* سویدای دل: [قدیمی] = سویدا

حل جدول

سویدا

نقطه سیاه

دانه سیاه

مترادف و متضاد زبان فارسی

سویدا

نقطه سیاهی درقلب، دانه سیاه

فرهنگ فارسی هوشیار

سویدا

(اسم) دانه سیاه، نقطه سیاه دل حبا القلب دانه دل.

واژه پیشنهادی

سویدا

نقطه دل

معادل ابجد

سویدا

81

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری