معنی صیدا

لغت نامه دهخدا

سمکه ٔ صیدا

سمکه ٔ صیدا. [س َ م َ ک َ ی ِ ص َ] (اِ مرکب) نوعی از ماهی است. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و الفاظ الادویه شود.


تن

تن. [ت ِن ن] (اِخ) پادشاه صیدا که در نبرد با اردشیر سوم تسلیم شد و بدستور اردشیر پس از تسلیم مردم صیدا به قتل رسید. ورجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1167 و 1171 شود.


سارفه

سارفه. [ف َ] (اِخ) شهری از فینیقیه ٔقدیم، واقع میان صور و صیدا. رجوع به سارپته شود.


تسالیون

تسالیون. [ت ِ ی ُ] (اِخ) یکی از محارم تِن ّ پادشاه صیدا بود که به رسالت نزد اردشیر سوم رفت و آمادگی پادشاه صیدا را به انقیاد و همکاری با اردشیر اعلام داشت. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1169- 1171 شود.


ابن جمیع

ابن جمیع. [اِ ن ُ ج َ] (اِخ) ابوالحسن محمدبن احمد (305 -402 هَ.ق.). از محدثین و علمای صیدا.


زبدین

زبدین. [زَ] (اِخ) از قراء صیدا. قریه های دیگری نیز بدین نام وجود دارد. (از ملحقات المنجد).


فیلپس

فیلپس. [ل ِ پ ُ] (اِخ) (دوستدار اسب) نام پنجمین از دوازده رسول است که در بیت صیدا تولد یافت. (قاموس کتاب مقدس).

فرهنگ فارسی هوشیار

سمکه صیدا

کفنج از ماهیان


کفنج

(اسم) نوعی ماهی سمیکه صیدا. کفن در پوشیدن. (مصدر) جامه مرده بتن کردن کف پوشیدن.

فرهنگ فارسی آزاد

صیدا-صیدون

صَیْدا-صَیْدُون Saida، یکی از شهرها و بنادر قدیمی فنیقی است که در جنوب بیروت و جزو کشور لبنان می باشد و مکرر در جنگها بین آشوریان و بابِلیان و ایرانیان و یونانیان و رومیان و تُرکان و مسلمانان و مسیحیات دست بدست گشته است،


صور

صُوْر، از قدیمی ترین شهرهای فنیقی که امروزه جزو کشور لبنان است و تاریخچه ای شبیه صیدا دارد،

معادل ابجد

صیدا

105

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری