معنی شادابی

لغت نامه دهخدا

شادابی

شادابی. (حامص مرکب) سیرابی. (آنندراج). تری و رطوبت. (ناظم الاطباء). شادآبی. || تری و تازگی. (آنندراج). طراوت:
ز شادابی کام آن سرگذشت
یکی شد بدریا یکی شد بدشت.
نظامی.

فرهنگ عمید

شادابی

تری و تازگی، طراوت،

حل جدول

شادابی

طراوت

مترادف و متضاد زبان فارسی

شادابی

آبداری، تازگی، خرمی، طراوت،
(متضاد) پژمردگی

فارسی به انگلیسی

شادابی‌

Lushness, Succulence, Succulency, Youthful, Youthfulness

فرهنگ فارسی هوشیار

شادابی

‎ پر آبی سیرابی آبداری، تازگی طراوت، شادی شادمانی.

معادل ابجد

شادابی

318

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری