معنی شالوده

لغت نامه دهخدا

شالوده

شالوده. [دَ / دِ] (اِ) بنیاد عمارت. شاید این لفظ ترکی باشد. (فرهنگ نظام). شالُده. بنیاد. بنیاد نخست دیوار. أس و اساس. پایه. پی. بنلاد. بنوری. بنبری. بنبره. بنوره.

فرهنگ معین

شالوده

(دَ یا دِ) (اِ.) = شالده: بنیاد، اساس.

فرهنگ عمید

شالوده

بنیاد، پی ‌دیوار،
طرح و نقشه،

حل جدول

شالوده

اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده، رکن، بن، بیخ، اس، پی
به بنیاد یک عمارت گفته می شود. در برخی منابع ریشه این لغت را «ترکی« دانسته اند.

مترادف و متضاد زبان فارسی

شالوده

اساس، بنیاد، بنیان، پایه، پی، شالده، قاعده، اصل، زمینه، مبنا، واده

فارسی به انگلیسی

شالوده‌

Base, Basis, Bedding, Cornerstone, Foundation, Ground, Groundwork, Infrastructure, Nitty-Gritty, Substratum, Substructure, Underpinning

فارسی به عربی

شالوده

بناء تحتی، قوام، موسسه، نعل، هیکل عظمی، حجر الاساس

فرهنگ فارسی هوشیار

شالوده

طرح ونقشه

فارسی به آلمانی

شالوده

Alleinig, Besohlen, Einzig, Seezunge, Sohle

معادل ابجد

شالوده

346

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری