معنی شبنم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(شَ نَ) (اِمر.) قطره ای شبیه دانه باران که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند. بشم، بژم، بشک، اپشک، افشک، افشنگ و ژاله نیز گفته اند.
فرهنگ عمید
رطوبتی که شب روی گیاهها یا چیزهای دیگر تولید میشود، قطرهای شبیه دانۀ باران که شب در روی برگ گل یا گیاه مینشیند، بشم، بژم، بشک، اپشک، افشک، افشنگ،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بشک، جلید، ژاله، طل
فارسی به انگلیسی
Dew, Hoarfrost
فارسی به عربی
صقیع، ندی
نام های ایرانی
دخترانه، شبنم (ژاله)، رطوبتی که شب هنگام روی گلها مینشیند، قطره ای که شب روی برگ گل و گیاه می نشیند، ژاله
فرهنگ فارسی هوشیار
رطوبتی که شب روی گیاها یا چیزهای دیگر تولید می شود
فرهنگ پهلوی
ژاله
فارسی به ایتالیایی
rugiada
فارسی به آلمانی
Freeze, Frost (m)
واژه پیشنهادی
اَپشک
معادل ابجد
392