معنی شتردار
لغت نامه دهخدا
شتردار. [ش ُ ت ُ] (نف مرکب، اِ مرکب) اشتردار. ساربان.ساروان. جمّال. شتربان: بیایید ای شترداران ببندید محمل زینب. (یادداشت مؤلف). || کاروانی که با شتر حمل متاع و کالا میکند. (ناظم الاطباء). || مالک و نگهبان شتر. رجوع به اشتردار شود.
فرهنگ عمید
کسی که شتر دارد و با شتر از جایی به جای دیگر بار میبرد، شتربان، ساربان،
حل جدول
ساربان
معادل ابجد
1105