معنی شل و ول

لغت نامه دهخدا

شل و ول

شل و ول. [ش ُ ل ُ وِ] (ص مرکب، از اتباع) پریشان و آشفته و درهم و بی نظم: عمامه ٔ شل و ول، شوریده گوریده. (یادداشت مؤلف). چیزی که اجزای آن کاملاً بایکدیگر ارتباط محکم نداشته باشد. لباسی که برای تن کسی گشاد باشد و بر تن او آویزان شود و نظایر و اشباه آن. (فرهنگ لغات عامیانه). || بی حال. آنکه مواظب درست نگاه داشتن جامه های خود بر تن نیست. (یادداشت مؤلف). سست. وارفته. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

شل و ول

سست و وارفته، آشفته، پریشان. [خوانش: (شُ لُ وِ) (ص مر.) (عا.)]

حل جدول

شل و ول

بی‌حال و وارفته

چیز شل و ازهم دررفته را گویند و درحق اشخاص بی نظم و ترتیب هم می گویند.

شلم شوربا

بی حال، وا رفته، چیز شل و از هم در رفته را گویند، در حق اشخاص بی نظم و ترتیب هم می گویند

فارسی به انگلیسی

شل‌ و ول‌

Doughy, Flabby, Floppy, Halting, Insubstantial, Lax, Limp, Ramshackle, Remiss, Rickety, Rocky, Saggy, Sleazy, Unstructured, Watery

فارسی به عربی

شل و ول

ضعیف، مترهل

گویش مازندرانی

شل و ول

بی حال –وارفته، بی حرکت، کج

فرهنگ فارسی هوشیار

شل و ول

پریشان و آشفته و درهم و بی نظم

فرهنگ عوامانه

شل و ول

چیز شل و ازهم دررفته را گویند و درحق اشخاص بی نظم و ترتیب هم استعمال می کنند.

معادل ابجد

شل و ول

372

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری