معنی شهرزاد
لغت نامه دهخدا
شهرزاد. [ش َ] (ن مف مرکب) مخفف شهرزاده. زاده ٔ شهر. اهل. وطنی. بومی. مقابل اجنبی و غریب و خارجه و خارجی. (یادداشت مؤلف).
شهرزاد. [ش َ] (اِخ) چهرزاد. چهرآزاد. شیرزاد. دختری زیبا که داستانهای الف لیله و لیله (هزار و یکشب) از زبان او نقل شده است. (از فرهنگ فارسی معین).
حل جدول
اثر موسیقی حسین امینالله
قصه گوی هزارویک شب
وطنی و بومی
اثر موسیقی حسین امین الله
سریالی از حسن فتحی
قصه گوی هزار و یک شب
نام های ایرانی
پسرانه، یا شهزاد به معنی شاهزاده، نقال قصههای هزار و یک شب، زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است
دخترانه، زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است
فرهنگ پهلوی
از نام های برگزیده
معادل ابجد
517