معنی شوریده‌ حال

لغت نامه دهخدا

شوریده حال

شوریده حال.[دَ / دِ] (ص مرکب) دیوانه و مجنون. (از ناظم الاطباء). || آشفته. مجذوب. شیدا:
یکی پیش شوریده حالی نوشت
که دوزخ تمنا کنی یا بهشت.
سعدی.
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست.
سعدی.
مدر پرده ٔ یار شوریده حال
نه طیبت حرام است و غیبت حلال.
سعدی.
بدان ماند اندرز شوریده حال
که گوئی به کژدم گزیده منال.
سعدی.

فرهنگ عمید

شوریده حال

آشفته، پریشان‌حال،

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

شوریده حال

(صفت) آشفته پریشان، عاشق، مجنون.

واژه پیشنهادی

شوریده حال

آشفته بخت

معادل ابجد

شوریده‌ حال

564

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری