معنی شیشک

لغت نامه دهخدا

شیشک

شیشک. [شی ش َ] (اِ) شیشاک و گوسپند یکساله. (ناظم الاطباء) (از برهان). بره ٔ شش ماهه را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). بره ٔ شش ماهه بزرگتر از بره ٔ پروار. بره ٔ چاق شش ماهه تا یک ساله. (یادداشت مؤلف). در تداول اهالی خراسان، گوسپند نر که بیش از یک سال عمر داشته باشد. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی). به معنی شیشاک است. (فرهنگ جهانگیری):
گرگ اغلب آن زمان گیرا بود
کز رمه شیشک بخود تنها رود.
مولوی.
چو کلکش از پی ضبط جهان میان دربست
فکند مهر شبان گرگ بر سر شیشک.
ابن یمین.
|| رباب چهارتار. (ناظم الاطباء) (از برهان) (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شیشاک شود. || عکه. (ناظم الاطباء) (برهان). || تیهو. شیشاک. شیشوگ. || بیاح. (مهذب الاسماء). نوعی از ماهی. (یادداشت مؤلف). || تیهو را گویند، و آن را شیشاک و شیشو نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج).

فرهنگ معین

شیشک

(شَ) (اِ.) گوسفند شش ماهه یا یک ساله.

(~.) (اِ.) = شیشاک: رباب چهار تار.

فرهنگ عمید

شیشک

نوعی آلت موسیقی، رباب چهارتار،

گوسفند نر شش‌ماهه یا یک‌ساله: گرگ اغلب آن‌گهی گیرا بُوَد / کز رمه شیشک به ‌خود تنها رود (مولوی: ۸۶۷)،

حل جدول

شیشک

بره شش ماه

فارسی به انگلیسی

شیشک‌

Lamb, Lambkin

گویش مازندرانی

شیشک

صورت فلکی شش تایی – خوشه ی پروین

گوسفند ماده ی دوساله، گوسفند ماده، بره ی مست و سرحال

فرهنگ فارسی هوشیار

شیشک

شیشاک و گوسپند یکساله

معادل ابجد

شیشک

630

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری