معنی صراحت
فرهنگ معین
خالص و بی غش گردیدن، آشکار شدن. [خوانش: (صَ حَ) [ع. صراحه] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
وضوح و آشکار بودن سخن،
راستی، درستی، خلوص،
* صراحت لهجه: رکگویی،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
روشنی
کلمات بیگانه به فارسی
روشنی
مترادف و متضاد زبان فارسی
روشنی، وضوح، بیپردهگویی، رکگویی، صریحگویی، خلوص،
(متضاد) درپردهگویی، کنایهگویی
فارسی به انگلیسی
Candidness, Directness, Explicitness, Frankness, Openness, Outspokenness, Perspicuity, Preciseness, Specificity
فرهنگ فارسی هوشیار
آشکار شدن
معادل ابجد
699