معنی صراخ

لغت نامه دهخدا

صراخ

صراخ. [ص ُ] (ع اِ) فریاد آواز. آواز سخت. (منتهی الارب). خروش. (مهذب الاسماء). صیاح. بانگ. آوا. || (مص) بانگ کردن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی).

صراخ. [ص َرْ را] (ع ص) بسیار بانگ. || (اِ) طاوس. (منتهی الارب).

فرهنگ عمید

صراخ

فریاد، آواز بلند، خروش،

حل جدول

صراخ

فریاد و خروش

عربی به فارسی

صراخ

جیغ زدن (مثل بعضی از پرندگان) , فریاد دلخراش زدن , جیغ , فریاد

فرهنگ فارسی هوشیار

صراخ

‎ غریونده، فراشمرغ (طاوس)

معادل ابجد

صراخ

891

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری