معنی طرد کردن

لغت نامه دهخدا

طرد کردن

طرد کردن. [طَ ک َ دَ] (مص مرکب) راندن. دور کردن. نفی کردن. رجوع به طرد شود.

حل جدول

طرد کردن

راندن، دور کردن، از خود راندن، کنار گذاشتن، تبعید کردن

راندن

مترادف و متضاد زبان فارسی

طرد کردن

مطرود کردن، دور کردن، از خود راندن، تبعید کردن، نفی‌بلد کردن، کنار گذاشتن

فارسی به انگلیسی

طرد کردن‌

Boycott, Deny, Exclude, Ostracize, Reject

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

طرد کردن

سپز کردن

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

طرد کردن

487

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری