معنی طفره

فرهنگ معین

طفره

(طَ رِ) [ع. طفره] (مص ل.) پریدن، پریدن از بلندی.

فرهنگ عمید

طفره

خیز برداشتن، جَستن،
* طفره رفتن
* طفره رفتن: (مصدر لازم) کوتاهی کردن، تٲخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن،
* طفره زدن: (مصدر لازم) = * طفره رفتن

حل جدول

طفره

اهمال، تعلل، سستی

مترادف و متضاد زبان فارسی

طفره

اهمال، تاخیر، تعلل، سستی، گریز، مسامحه، برجستن، پریدن، جستن، پرش، جست

فارسی به انگلیسی

طفره‌

Dodge, Elusion, Evasion, Evasiveness, Parry, Procrastination, Runaround, Stall

فارسی به عربی

طفره

اجلب، تجنب، تهرب، کشک

فرهنگ فارسی هوشیار

طفره

‎ ویدانک ویلان هم آوای پیلان (فرصت و فاصله میان کاری)، برجستن به بالا جستن، سرشیر ‎ (مصدر) جستن برجستن پریدن از بلندی، انتقال جسم است از جزو مسافتی به جزو مسافتی دیگر بدون آن که از اجزای ما بین گذر کند و محاذی آن قرار گیرد و به عبارت دیگر انتقال از مسافتی به مسافتی دیگر و از مکانی به مکانی دیگر بدون گذشتن از مسافت متوسط و این امر محال است.

معادل ابجد

طفره

294

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری