معنی عالم گیر

لغت نامه دهخدا

عالم گیر

عالم گیر. [ل َ] (نف مرکب) جهانگیر. گیرنده ٔ عالم. آنکه یا آنچه جهان رافراگیرد. (از ناظم الاطباء). مسخرکننده:
شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او
در همه شهنامه ها شد داستان انجمن.
حافظ.

فرهنگ عمید

عالم گیر

آنچه همۀ جهان را فرامی‌گیرد، جهان‌گیر،

حل جدول

عالم گیر

جهانگشا

فرهنگ فارسی هوشیار

عالم گیر

‎ جهانگیر، چیره پیروز ‎ آن که یا آن چه جهان را فتح کند جهانگیر فاتح: تیغ عالم گیر پادشاه، آنچه جهان را فرا گیرد صیت عالم گیر

معادل ابجد

عالم گیر

371

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری