معنی عبادت غیر جماعت

حل جدول

عبادت غیر جماعت

فرادا


عبادت غیر واجب

نافله


جماعت

ربو

گروه، انجمن، طایفه


عبادت

نسک

فرهنگ فارسی هوشیار

جماعت

گروه مردم، نماز جماعت

لغت نامه دهخدا

عبادت

عبادت. [ع ِ دَ] (ع مص) عباده. پرستش کردن. بندگی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || طاعت و نهایت تعظیم برای خدای متعال. (از اقرب الموارد):
جان تو از بهر عبادت شده ست
بسته در این خانه ٔ پراستخوان.
ناصرخسرو.
گفتم عبادتی که به یک حرف باشد آن
گفتا که عابدونی فی النار والسقر.
ناصرخسرو.
پس اگرچند روزی صبر باید کرد در رنج عبادت. (کلیله و دمنه).
نان از برای کنج عبادت گرفته اند
صاحبدلان نه کنج عبادت برای نان.
سعدی (گلستان).
عبادت بجز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
سعدی (گلستان).

واژه پیشنهادی

تعبیر خواب

عبادت

اگر بیند که حق تعالی را عبادت کرد، دلیل خیر صواب جهت آخرت کند. اگر غیرخدا را سجده کرد، تاویل به خلاف این بود. اگر بیند که عبادت در مسجد یا در صومعه کرد، دلیل که خیرات بسیار کند. اگر درجایی مکروه کرد، تاویل به خلاف این بود - محمد بن سیرین

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جماعت

توده، انبوه، گروه

فارسی به عربی

جماعت

تجمع، مدرسه

فارسی به آلمانی

جماعت

Derschule [noun]

فرهنگ معین

جماعت

گروه، گروهی از مردم، اطرافیان، کسان، صنف. [خوانش: (جَ عَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

جماعت

گروه،
گروهی از مردم،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جماعت

انجمن، باند، جمع، جمعیت، فرقه، گروه، معشر، طایفه، قبیله

معادل ابجد

عبادت غیر جماعت

2201

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری