معنی عبور کردن

لغت نامه دهخدا

عبور کردن

عبور کردن. [ع ُ ک َ دَ] (مص مرکب) گذشتن. درگذشتن. مرور کردن. پیمودن راه را.

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به انگلیسی

عبور کردن‌

Negotiate, Pass, Run, Traverse

فارسی به عربی

عبور کردن

اذهب، ترخیص، قطع، مدی، اِجتیازٌ

فرهنگ فارسی هوشیار

عبور کردن

ویتارتن ویتاشتن گذشتن پیمودن قابل عبور وزور گذشتنی (مصدر) گذشتن مرور کردن پیمودن راه را.

فارسی به ایتالیایی

عبور کردن

attraversare

transitare

فارسی به آلمانی

عبور کردن

Abschneiden, Aufschnitt (m), Fahren, Gehen, Gehen, Kürzung (f), Laufen, Reisen, Schliff, Schnitt (m)

معادل ابجد

عبور کردن

552

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری