معنی عجوزه
فرهنگ معین
(عَ زِ) [ع. عجوزه] (ص.) زن پیر، گنده پیر.
فرهنگ عمید
زن پیر، پیرزن،
دختر،
حل جدول
زن کلانسال
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیرزال، پیرزن، عجوز،
(متضاد) پیرمرد
فارسی به انگلیسی
Doddering, Biddy, Crone, Gorgon, Hag, Witch
فارسی به ترکی
acuze
فارسی به عربی
عفریته، فرس
فرهنگ فارسی هوشیار
نادرست است و در تازی نیامده در فارسی: پیرزن زن پیر زن کلانسال. توضیح فصحای عرب بدین معنی عجوز هم گویند ولی عوام عرب عجوزه استعمال کنند، دختر: این بند را عجوزه ای بود ولادت او در بیست و هشتم صفر سنه احدی عشره و خمسمائه بود. . .
فارسی به آلمانی
Hexe [noun]
معادل ابجد
91