معنی عریضه

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

عریضه

عریضه


تظلم

عریضه

فرهنگ معین

عریضه

(ص.) مؤنث عریض، عرض حال، نامه یا در - خواستی که کسی به شخص بالاتراز خود می نویسد. [خوانش: (عَ ض) [ع. عریضه] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

عریضه نگار

عریضه نگار. [ع َ ض َ / ض ِ ن ِ] (نف مرکب) عریضه نگارنده. آنکه عریضه نویسد. آنکه عرض حال نویسد.

فرهنگ عمید

عریضه

شکواییه،
نامه‌ای که کسی به شخص بالاتر از خود می‌نویسد، عرض حال،


عرایض

عریضه

حل جدول

عریضه

درخواست نامه


برای خالی نماندن عریضه

انجام کاری ظاهری و نه‌چندان مهم و باارزش بنابر مصلحت


عرض حال

عریضه

مترادف و متضاد زبان فارسی

عریضه

خط، رقعه، رقیمه، طومار، عرضحال، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نبشته، نوشته، ورقه

فرهنگ فارسی هوشیار

عریضه

نامه ای که به شخص بالاتر از خودش بنویسند


عریضه خوان

خواستنامه خوان


عریضه نویس

خواستنامه نویس

انگلیسی به فارسی

petition

عریضه

ترکی به فارسی

دیلک چه

عریضه

معادل ابجد

عریضه

1085

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری