معنی عمود
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
ستون، پایه، گرز، شاهین ترازو، رییس و سرور قوم. [خوانش: (عَ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
(ریاضی) خطی که با خط دیگر تشکیل زاویۀ قائمه میدهد،
[قدیمی] ستون، پایه،
[قدیمی] ستون خانه،
[قدیمی] گرز، گرز آهنی،
[قدیمی] رئیس، سرور،
[قدیمی] بزرگ قوم،
حل جدول
ستون خانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
چماق، چوبدستی، گرز، تیرک، ستون
فارسی به انگلیسی
Erect, Perpendicular, Square, Mace, Upright, Vertical
فارسی به عربی
مشبک
تعبیر خواب
دیدن عمود به خواب، دلیل بر مردی بود راست و درست و بعضی گویند، دلیل است بر سخنی سخت. اگر بیند عمود بر کسی زد، دلیل که سخنی به آن کس بگوید. اگر عمودِ خود را آهنین بیند، دلیل که از پادشاه قوت یابد. اگر بیند عمود او ضایع شد، تاویلش به خلاف این بود. - محمد بن سیرین
دیدن عمود در خواب بر سه وجه است. اول: مردی راست. دوم: سخنهای سخت. سوم: مهتری بزرگ زاده - امام جعفر صادق علیه السلام
عربی به فارسی
ستون , یکپارچه , تکسنگی , دارای یک سنگ , پایه , جرز , رکن , ارکان , ستون ساختن , میله , استوانه , بدنه , چوبه , قلم , سابقه , دسته , چوب , تیر , پرتو , چاه , دودکش , بادکش , نیزه , خدنگ , گلوله , تیرانداختن , پرتو افکندن
فرهنگ فارسی هوشیار
ستون خانه، پایه، گرز و بمعنای هندسی خطی که بر خط دیگر قائم شود
فرهنگ فارسی آزاد
عَمُودْ، ستون-پایه-تکیه گاه-مهتر و بزرگ قوم- فرمانده (در ارتش)، بسیار محزون و اندوهگین- خط قائم (جمع:عُمُد-عَمَد -اَعْمِدَه)،
فارسی به آلمانی
Hauptzeugnis (n), Heftklamme (f), Klammern, Krampe (f)
معادل ابجد
120