معنی عنکبوت در گویش مازنی

فارسی به عربی

عنکبوت

حشره، عنکبوت

عربی به فارسی

عنکبوت

عنکبوت , کارتنه , کارتنک , ناتنک

لغت نامه دهخدا

مازنی

مازنی. [زِ نی ی] (ص نسبی) منسوب است به مازن که نام قبیله ایست از تمیم و مازن به معنی تخم مورچه است. (از انساب سمعانی). || منسوب است به مازن که نام چندین قبیله از قبایل عرب است. (از انساب سمعانی).

مازنی. [زِ] (اِخ) محمدبن عبدالرحیم المازنی القیسی مکنی به ابوعبداﷲ عالم جغرافی متوفی به سال 565 هَ. ق. وی در غرناطه ولادت یافت و به مشرق سفر کرد و در همانجا درگذشت. او راست: 1- تحفهالالباب و نخبهالاعجاب. 2- نخبهالاذهان فی عجائب البلدان. 3- عجائب المخلوقات. (از اعلام زرکلی، ج 3 ص 917).

مازنی. [زِ] (اِخ) اسم نحویی است منسوب به سوی مازن که قبیله ای است از تمیم. (غیاث) (آنندراج). بکربن محمدبن حبیب از بنی مازن بن شیبان معاصر واثق خلیفه و کتاب مایلحن فیه العامه و کتاب الالف و اللام و کتاب التصریف و کتاب العروض و کتاب القوافی و کتاب الدیباج از تألیفات اوست. (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از اعاظم علمای امامیه معدود و در سلک اجلای نحات منظوم است و از علمای مائه ثالثه و در زمره ٔ معاصرین الواثق باﷲ شمرده می شود. مازنی به سال 249 و یا 248 و بروایتی 236 در بصره درگذشت. (از نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 634). و رجوع به همین مأخذ و ریحانه الادب ج 3 ص 426 و روضات الجنات ص 133 شود.

مازنی. [زِ] (اِخ) نضربن شمیل بن خرشهبن یزیدبن کلثوم بصری مازنی از علمای فقه و حدیث و نحو بود که در شعر و نوادر و ادبیات عرب نیز دست داشت و از اصحاب خلیل بن احمد عروضی بود. وی بجهت ضیق معاش به خراسان سفر و در مرو اقامت کرد وبارها در نیشابور به تدریس فقه و حدیث و علوم ادبی پرداخت و در هنگام اقامت مأمون در خراسان از مصاحبان وی بشمار می رفت. وی به سال 204 در مرو درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 428). ابوعبیده در کتاب «مثالب اهل البصره » آرد: نضربن شمیل بصری را زندگی در بصره سخت گردید پس به قصد خراسان بیرون شد و سه هزارتن از مردم بصره وی را مشایعت کردند که همه محدث و نحوی و اخباری و علمای لغت و عروض بودند و چون به مربد شد گفت ای اهل بصره جدایی از شما بر من بسیار ناگوار است خدای را سوگند اگر می توانستم روزی یک پیمانه باقلا بدست آورم هرگز از شما جدا نمی شدم. هیچک از ایشان برآوردن این نیاز ناچیز را برعهده نگرفت پس به خراسان رفت و در آنجا ثروتی هنگفت فراهم کرد و در مرو اقامت گزید. (از وفیات الاعیان ج 5 ص 43). و رجوع به همین مآخذ و معجم الادباء شود.


عنکبوت

عنکبوت. [ع َ ک َ] (ع اِ) تننده. (منتهی الارب). کرتینه. (ناظم الاطباء). کرم معروف که بفارسی آن را تننده گویند. (آنندراج). جانوری است کوچک، که از لعاب خود نخهایی در هوا و بر سر چاهها می تند و بوسیله ٔ آن طعام خود را شکار میکند، و برای خود خانه ای محکم در زمین میسازد. مذکر و مؤنث در آن یکسان است ولی تأنیث آن بیشتر بکار رود. (از اقرب الموارد). و نوعی از آن رتیلاء خوانده میشود. (از اقرب الموارد). ج، عَناکِب، عَنکبوتات. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عِکاب و عُکُب و أعکُب اسم جمع آن است. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بفارسی آن را کارتنه و به ترکی ارومحک نامند، و اقسام میباشد و مراد از مطلق او عنکبوتی است که در خانه ها میباشد. و سایر اقسام را نامهایی مخصوص است مثل شبت و رتیلا و غیر آن. و مزاج همه سرد، وضماد مسحوق عنکبوت مانع ورم جراحات، و مطبوخ او در روغن زیتون محلل اورام و با روغن گل رافع درد گوش حاد، و تعلیق یک عدد او بر بازو و بخور آن رافع تب ربع، و دام عنکبوت قاطع نزف الدم جراحات و رعاف و مانع ورم جراحات غیرعمیق است. و چون به سرکه تر کرده در ابتدای دمل ضماد کنند رفع آن کند و مجرب است. و سوخته ٔاو جهت جلای باصره و تقویت چشم و منع قبول مواد، و حمول آن با نوشادر جهت بواسیر مفید است. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن). جانوری است از شاخه ٔ بندپاییان و از دسته ٔ کلیفر و از رده ٔ عنکبوتیان و جزو راسته ٔ تنندویان، که در خانه ها زیاد است و بیشتر در زیرزمینها و اماکن متروک در زوایای دیوارها و سقف بنا تار می تند و خود در گوشه ای از محل تارها به انتظار شکارش که حشرات مختلف باشند میماند. این جانور تخمهایش را در گوشه ای از تارهای خود که بشکل قیف درست کرده محفوظ نگاه میدارد تا نوزادها از تخم خارج شوند. بدن عنکبوت از دوقسمت سرسینه و شکم ساخته شده و دارای چهار زوج پاهای بندبند در قسمت سرسینه میباشد. بعلاوه در جلو سر دارای یک زوج زایده ٔ حسی نیز هست. در جلو دهان عنکبوت یک جفت قلاب زهرآلود قرار دارد که حیوان بوسیله ٔ آن شکارش را میکشد و میخورد. در طرفین سر عنکبوت چهار زوج چشم ساده قرار دارد. ناحیه ٔ شکم عنکبوت یک پارچه است و در قسمت ابتدای شکم دارای سه سوراخ میباشد که سوراخ وسطی سوراخ تخم ریزی حیوان است و دو سوراخ طرفین به شش های او مربوطند و بنابراین سوراخهای تنفسی میباشند. در انتهای شکم هفت سوراخ موجود است که به شکل دایره قرار گرفته اند. شش عدد از سوراخها، سوراخهای تولید تار هستند که حیوان بوسیله ٔ پاهای عقبی ماده ٔ لزجی را که از آنها ترشح میشود میگیرد و چون این ماده در برابر هوا منعقد میشود و بصورت تار درمی آید، حیوان از آنها برای خود تار می تند و لانه درست میکند. و سوراخ هفتمی مخرج حیوان است. (فرهنگ فارسی معین). کارتن. کارتنه. کارتنک. جولا. جولاه. جولاهک. جولهه. جوله.شیرمگس. کلاش. کلاش خانه. تارتنک. کره تن. دیوپای. مگس گیر. زجال. تندو. تنندو. تنند. کروتنه. خدرنق. غنده. تبینه. کرتینه. تفین. تفینه. چاغ. ورند:
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده ست تفنه گرد دلم.
شهید بلخی.
عنکبوت بلاش بر دل من
گرد بر گردبرتنید انفست.
خسروی.
جز مر تو را بخدمت اگر تن دوتا کنم
چون تار عنکبوت مرا بگسلد میان.
فرخی.
عنکبوت آمده آنگاه چو نساجی
سر هر تاجی پوشید به دیباجی.
منوچهری.
بر طراز آخته پویه کند چون عنکبوت
بر بدستی جای بر، جولان کند چون بابزن.
منوچهری.
گر بگردانی بگردد، ور برانگیزی رود
بر طراز عنکبوت و حلقه ٔ ناخن پرای.
منوچهری.
نیست مرا تار مگر عنکبوت
کو ز تن خویش شده تار خویش.
ناصرخسرو.
از برون مرد مرد قوت نهد
دام در خانه عنکبوت نهد.
سنائی.
عقل جزئی کی تواند گشت بر قرآن محیط
عنکبوتی کی تواند کرد سیمرغی شکار.
سنائی.
در اوهن البیوت چه ترسی ز عنکبوت
چون بر در مشبک زنبور کافری.
خاقانی.
نیست چون پیل مست معرکه لیک
عنکبوتی است روی بر دیوار.
خاقانی.
من شده چون عنکبوت در پی آن دربدر
بانگ کشیده چو سار از پی این جابجا.
خاقانی.
فکر بیگانه ز عشقت نبود جز هوسی
عنکبوتی نکند غیر شکار مگسی.
ظهیر.
جای من گر گرفت غداری
عنکبوتی تنید بر غاری.
نظامی.
چند پری چون مگس ازبهر قوت
در دهن این تنه ٔ عنکبوت.
نظامی.
تا بتند عنکبوت بر درهر غار
پرده ٔ عصمت که پود و تار ندارد.
عطار.
عنکبوت ار طبع عنقا داشتی
از لعابی خیمه کی افراشتی.
مولوی.
گر تو در خانه صیدخواهی کرد
دست و پایت چو عنکبوت بود.
سعدی.
مگسی گفت عنکبوتی را
کاین چه ساق است و ساعد باریک.
سعدی.
برآمد طنین مگس بامداد
که در چنبر عنکبوتی فتاد.
سعدی.
رزق را روزی رسان پر میدهد
بی مگس هرگز نماند عنکبوت.
صائب.
عارفان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند.
صائب.
- پنجره ٔ عنکبوت، خانه ٔعنکبوت:
پنجره ٔ عنکبوت نیست چنان استوار
کز احد و بوقبیس باید غضبان او.
خاقانی.
- عنکبوت آسا، مانند عنکبوت. چون عنکبوت:
چون کبوتر نامه آورد از سفر نعم البرید
عنکبوت آسا خبر داد از حضر نعم الفتی.
خاقانی.
نه خان عنکبوت آسا سراپرده زده بیرون
درون ویرانه و بر خوان مگس بینند بریانش.
خاقانی.
- عنکبوت خانه، خانه ٔ عنکبوت. بیت العنکبوت:
پیش سنان نیزه ٔ سندان گذار تو
چون عنکبوت خانه بود آهنین حصار.
سوزنی.
- عنکبوت زرین تار، کنایه از آفتاب است، به اعتبار شعاع آن. (از آنندراج):
دام این عنکبوت زرین تار
پاره ٔ شهپر ذباب من است.
حسین ثنائی (از آنندراج).
|| نام طبقه ای از طبقه های اسطرلاب که آن مشبک باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب شود. || (اِخ) نام سوره ٔ بیست ونهم از قرآن کریم که مکیه و شامل 69 آیه است.


عماره ٔ مازنی

عماره ٔ مازنی. [ع ُ رَ ی ِ زِ] (اِخ) ابن احمر مازنی. وی از صحابیانی بود که در بصره سکنی ̍ گزیدند. «ابن حجر»حدیثی از او روایت کرده است. رجوع به الاصابه شود.


حبیب مازنی

حبیب مازنی. [ح َ ب ِ زَ] (اِخ) رجوع به حبیب بن عمربن محصن شود.

تعبیر خواب

عنکبوت

عنکبوت از جمله خزندگانی است که دیدن آن را در خواب اکثر معبرین به دشمنی ضعیف و نادان تعبیر کرده‌اند. در جایی نوشته شده است که دیدن عنکبوت در خانه می‌تواند نمادی از خشم و عصبانیت یکی از افراد خانواده باشد.
تعبیر خواب عنکبوت
محمد بن سیرین: دیدن عنکبوت در خواب، دلیل بر مردی ضعیف و گمراه بود. اگر بیند عنکبوت بگرفت، دلیل است که بر چنین مردی ظفر یابد.
ابراهیم کرمانی گوید: دیدن عنکبوت به خواب، دلیل بر مردی بافنده بود.
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب عنکبوت ببینید که در خانه یا اتاق شماست یکی از اهالی خانه یا افراد خانواده در شما خشم و نفرت به وجود می‌آورد. بیشتر حالت نفرت و اشمئاز مطرح می‌شود یا خشم و نارضایی. اگر عنکبوت را جایی غیر از خانه خویش ببینید دشمن ضعیف ناشناسی این حالت را در شما به وجود می‌آورد. عنکبوت دشمن نیست بد خواهی است که بیشتر از آزار رساندن تنفر بر می‌انگیزد.
لوک اویتنهاو می‌گوید: دیدن عنکبوت: یک تحول مثبت در امور شما اتفاق خواهد افتاد.
آنلی بیتون می‌گوید: دیدن عنکبوت در خواب، نشانه آن است که با توانایی و دقت، کارهای خود را پیش خواهید برد و ثروتی گرد خواهید آورد.
اچ میلر می‌گوید: دیدن عنکبوت در خواب، بیانگر کسب ثروت است.
تعبیر خواب کشتن عنکبوت
لوک اویتنهاو: کشتن عنکبوت: پیروزی
آنلی بیتون می‌گوید: کشتن عنکبوت در خواب، نشانه آن است که با زن خود اختلاف و مشاجره پیدا خواهید کرد.
تعبیر خواب نیش زدن عنکبوت
آنلی بیتون می‌گوید: اگر خواب ببینید عنکبوتی شما را نیش می زند، نشانه آن است که از دست دشمنان خود عذاب خواهید کشید.
تعبیر خواب عنکبوت بزرگ
آنلی بیتون می‌گوید:
دیدن عنکبوتی بزرگ در خواب، نشانه آن است که بخت و اقبال مساعد به شما کمک خواهد کرد تا به سرعت ثروتی به دست بیاورید.
اگر خواب ببینید عنکبوتی بزرگ به همراه عنکبوتی کوچک به طرف شما می‌آید، نشانه آن است که تا مدتی کامیابی و سعادت همراه شما خواهد بود. اما اگر خواب ببینید عنکبوتی بزرگ شما را نیش می زند، نشانه آن است که دشمنان سعادت و خوشبختی شما را به گونه ای نابود می‌سازند.
اگر خواب ببینید از عنکبوتی بسیار بزرگ می‌گریزید، نشانه آن است که ثروتی را از کف خواهید داد.
اگر خواب ببینید عنکبوتی بسیار بزرگ به طرف شما می‌آید و شما او را می‌کشید، نشانه آن است که مقام مناسبی به چنگ می‌آورید. اما اگر بعد از کشتن عنکبوت متوجه شوید دیگر بار زنده می‌شود و به دنبال شما می‌گذارد، علامت آن است که وضعیت متزلزل مادی، شما را تحت فشار قرار خواهد داد.
تعبیر خواب عنکبوت طلایی
آنلی بیتون می‌گوید: اگر دختری خواب ببیند عنکبوت‌های طلایی در اطراف او حرکت می‌کنند، علامت آن است که شادمانی زندگیش افزایش می‌یابد و با دوستانی تازه آشنا خواهد شد.

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

مازنی

مازندرانی

فرهنگ فارسی هوشیار

تار عنکبوت

خانه عنکبوت، دام عنکبوت

معادل ابجد

عنکبوت در گویش مازنی

1196

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری