معنی عیب جو
فرهنگ معین
کسی که تفحص بدی ها و معایب دیگران کند، تا آن ها را آشکار سازد، بدگوی مردمان. [خوانش: (ی) (~.) [ع - فا.] (ص فا.)]
فرهنگ عمید
عیبجوینده، جویندۀ عیب دیگران، کسی که عیبها و بدیهای دیگران را تفحص میکند و آشکار میسازد،
حل جدول
منتقد
فارسی به انگلیسی
Hypercritical
فرهنگ فارسی هوشیار
جوینده عیب دیگران
معادل ابجد
91