معنی غسر
لغت نامه دهخدا
غسر. [غ َ] (ع مص) برجستن گشن بی خواهش ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج): غسر الفحل الناقه؛ ضربها علی غیر ضبعه. (قطر المحیط). || سخت گرفتن بر غریم. (منتهی الارب) (آنندراج). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی ٔ و عسره بمعنی واحد، و لم ار من فسر معنی عسره عنه - انتهی.
غسر. [غ َ س َ] (ع اِ) آنچه باد در پارگین اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی که باد در غدیر اندازد. (از اقرب الموارد).
غسر. [غ َ س ِ] (ع ص) کار درهم آمیخته و مشتبه. (منتهی الارب) (آنندراج).
حل جدول
معادل ابجد
1260