معنی غوطه ور

لغت نامه دهخدا

غوطه ور

غوطه ور. [طَ / طِ وَ] (ص مرکب) آنکه در آب فرورود. غواص. (ناظم الاطباء). فرورونده در آب. به آب فروشونده. غوطه خورنده. غوطه زننده. سر به آب فروبرنده. غوطه خوار. غوطه خور. رجوع به غوطه و غوته شود.

فرهنگ عمید

غوطه ور

فرورفته در آب، آن‌که یا آن‌چه در آب فرو‌رفته است،
* غوطه‌ور شدن: (مصدر لازم) در آب فرو‌رفتن، سر به ‌آب فروبردن،

حل جدول

غوطه ور

شناور

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

غوطه ور

غوته ور پاغوشیده ‎ در آب فرو رونده غوطه خوار، غواص.

معادل ابجد

غوطه ور

1226

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری