معنی غیه
لغت نامه دهخدا
غیه. [ی َ / ی ِ] (اِ) فریاد و صداو آواز بسیار بلند. (از برهان قاطع) (از آنندراج). غیو. غو. (برهان قاطع). فریاد برای کمک و یاری و استعانت. (ناظم الاطباء). خروش. رجوع به غو و غیو شود.
فرهنگ معین
(یِ) (اِ.) فریاد، جیغ و داد.
فرهنگ عمید
فریاد، بانگ و آواز بلند،
* غیه برداشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] =* غیه کشیدن
* غیه زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] =* غیه کشیدن
* غیه کشیدن: (مصدر لازم) بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
داد، فریاد، غریو، غیو، قیه
گویش مازندرانی
فریاد کردن، گریه ی دسته جمعی
فرهنگ فارسی هوشیار
فریاد، بانگ و صدای بلند
فرهنگ عوامانه
فریاد و هلهله را گویند.
معادل ابجد
1015