معنی فابریک
لغت نامه دهخدا
فابریک. (فرانسوی، اِ) کارخانه. کارخانه ٔ پارچه بافی. || مصنوع کارخانه از پارچه و غیر آن. (فرهنگ نظام).
فرهنگ معین
کارخانه، در اصطلاح فنی آن چه که در کارخانه سازنده اصلی ساخته شده باشد، اصل. [خوانش: [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
[عامیانه] آنچه در کارخانۀ اصلی ساخته شده است و از آن کپیبرداری نشده است،
[منسوخ] کارخانه،
حل جدول
کارخانه اى
فرهنگ فارسی هوشیار
کارخانه، کار نکرده ساخت، بافت در بافندگی، استخوان بندی در ساختمان، کار گاه کار خانه، در آمد کلیسا (مصدر) کارخانه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است.
معادل ابجد
313