معنی فارو

لغت نامه دهخدا

فارو

فارو. (اِ) به یونانی مثبت است. (فهرست مخزن الادویه).


اشکربی

اشکربی. [اِ ک َ] (اِخ) ابوالعباس یوسف بن محمدبن فارو اشکربی. در اشکرب متولد شد و در جیان پرورش یافت. از این رو به اشکرب زادگاه خویش منسوب شد. آنگاه به خراسان سفر کرد و در بلخ اقامت گزید تا بسال 548 هَ. ق. در آن شهر درگذشت. (ازمعجم البلدان). و سمعانی ذیل اشکرنی آرد: ابوالحجاج یوسف بن محمدبن وارد اندلسی اشکرنی، جوانی صالح فاضل و نیکوسیرت است. به حدیث و لغت و تا حدی به فقه آشناست. در اشکونت (کذا) متولد شد. در جیان پرورش یافت و بدان منتسب شد (؟). در راه جستن دانش از بلاد مغرب خارج شد و بعراق رفت و در بغداد از کسانی که ما سماع کردیم و از آنان که ما سماع نکردیم، سماع کرد. آنگاه به نیشابور و مرو و هرات رفت و حدیث بسیار سماع کرد و در پایان عمر در بلخ سکونت گزید و امامت مسجد راعوم (کذا) به وی واگذار شد. از قرائت من بسیار سماع کرد و من نیز از قرائت او سماع کردم. او از من نوشت و من نیز از او نوشتم. سرانجام در سلخ ذی القعده ٔ سال 548 هَ. ق. درگذشت. (از انساب سمعانی برگ 39 ب).

فارسی به انگلیسی

بیوگرافی

مارین اوسالی ون

بازیگر (1911- ایرلند، 1998) در سال 1930 توسط فرانک بورزیگی کارگردان کشف شد و به هالیوود رفت. در سری فیلم‌های تارزان به شهرت رسید. از همسر نخستش جان فارو که کارگردان و نویسنده بود، دارای هفت فرزند بود. وی بر اثر سکته قلبی درگذشت. از فیلم‌هایش: هانا و خواهرانش، از شدت ترس فریاد ممکن نیست، هرگز خیلی دیر نیست، اقامتگاه اژدهایان، ماجراهای تارزان در نیویورک، گنج مخفی تارزان، جایی که خطر هست، رشید، قفس فولادی، همه چیزهایی که میل دارم، بانزو به دانشکده می‌رود.

معادل ابجد

فارو

287

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری