معنی فاقد
لغت نامه دهخدا
فاقد. [ق ِ] (ع ص) آنکه چیزی یا کسی از دست او رفته باشد. (اقرب الموارد). مقابل واجد.
- فاقد چیزی بودن، نداشتن آن. (یادداشت بخط مؤلف).
|| زن شوی یا پسر گم کرده. زن شوی یا پسر مرده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). || گاو ماده که بچه اش را دده خورده، و کذا ظبیه فاقد. (منتهی الارب). رجوع به فقد و فقدان شود.
فرهنگ معین
نایابنده، کسی که چیزی یا کسی را نداشته باشد، زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده باشد. [خوانش: (ق ِ) [ع.] (اِفا.)]
فرهنگ عمید
[مقابلِ واجد] آنکه یا آنچه چیزی را ندارد، محروم، بینصیب،
[قدیمی] ویژگی زنی که شوهر یا فرزند خود را از دست داده،
حل جدول
مقابل واجد
فرهنگ واژههای فارسی سره
بی
فارسی به انگلیسی
A-, Destitute, Devoid, Less _, Sans, Un-, Void, Wanting
فارسی به ترکی
yoksun
فارسی به عربی
بدون
فرهنگ فارسی هوشیار
گم کننده، از دست رفته، نداشتن آن
فرهنگ فارسی آزاد
فاقِد، کسی که چیزی را گم می کند یا از دست می دهد یا آنرا ندارد، زنی که شوهر یا اولادش فوت می کند، مجازاً کسی که عزیزش را از دست داده است،
فارسی به آلمانی
Äußerlich, Ohne, Sonder, Von außen
واژه پیشنهادی
عاری
معادل ابجد
185