معنی فال
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پیش بینی، پیش گویی، هرچیزی که با آن فال بگیرند، بخت، طالع، هم ~ُ هم تماشا کنایه از: هم کار و هم سرگرمی. [خوانش: [ع. فأل] (اِ.)]
قسمت های مساوی از یک چیز، مانند برش های یک اندازه از خربزه، گردو و، بخش کوچک از یک چیز. [خوانش: (اِ.)]
فرهنگ عمید
واحد شمارش چیزهایی که بهصورت دستهای و انبوه تقسیمبندی میشود: یک فال گردو،
تخممرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ میگذارند،
هرچه به آن تفٲل بزنند،
پیشبینی و پیشگویی بخت و طالع،
* فال دیدن (زدن، گرفتن): (مصدر لازم) طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن،
* فال نخود: فالی که از طریق چیدن نخود بر زمین و جابهجا کردن آن گرفته میشود،
* فال قهوه: فالی که از روی نقشها و خطوط ته فنجان قهوه گرفته میشود،
حل جدول
طالع، بخت، واحد شمارش گردو، شگون
طالع و بخت، واحد شمارش گردو، شگون
طالع
طالع، بخت، شگون
واحد شمارش گردو
مترادف و متضاد زبان فارسی
شگون، مروا، نفوس، استخاره، تطیر، تفال، کپه، بخت، طالع
فارسی به انگلیسی
Augury, Auspice, Omen
فارسی به ترکی
fal
فارسی به عربی
تارو، طالع
تعبیر خواب
دیدن فال گرفتن به خواب بر سه وجه است. اول: ظفر یافتن بر دشمن. دوم: به مراد رسیدن. سوم: روایی حاجت - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر بیند فال می گرفت و فالش نیکو بود، دلیل است بر دشمن ظفر یابد. اگر فالش بد بود، تاویلش به خلاف این است. - محمد بن سیرین
ترکی به فارسی
فال
گویش مازندرانی
شانه و کتف جانور، سمت طرف
فرهنگ فارسی هوشیار
طالع و بخت، اختر، پیش بینی و عاقبت گوئی و غیبگوئی
فرهنگ فارسی آزاد
فال، به فَأل مراجعه شود، ضعیف،
فارسی به ایتالیایی
oroscopo
فارسی به آلمانی
Omen [noun]
معادل ابجد
111