معنی فخر کردن

لغت نامه دهخدا

فخر کردن

فخر کردن. [ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) نازیدن. بالیدن. (یادداشت بخط مؤلف):
عملت کو، به عمل فخر کن ایرا که خدای
با تو ازبهر عمل کرده در این وعده ثواب.
ناصرخسرو.
غایت کام و دولت است آنکه به خدمتت رسید
بنده میان بندگان فخر کند به چاکری.
سعدی.
رجوع به فخر شود.

حل جدول

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

فخر کردن

ناییدن (مصدر) نازیدن مفارخت کردن.

معادل ابجد

فخر کردن

1154

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری