معنی فرامین
لغت نامه دهخدا
فرامین. [ف َ] (ع اِ) ج ِ فرمان. این تصرف فارسی زبانان عربی دان است که جمع لفظ فارسی به طور عربی آورده اند. (آنندراج). ج ِ فَرَمان فارسی است. (از اقرب الموارد). رجوع به فرمان شود.
فرهنگ معین
(فَ) [معر.] (اِ.) جِ فرمان.
فرهنگ عمید
فرمان
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
فرمان ها
کلمات بیگانه به فارسی
فرمان ها
فرهنگ فارسی هوشیار
جمع فرمان
فرهنگ فارسی آزاد
فَرامِین، احکام سلطانی، اوامر پادشاه یا مقامی عظیم (مفرد: فَرمان)،
معادل ابجد
381