معنی فرود
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِ.) زیر، پایین، اندرون، بخش زیرین جایی، الگوهای ملودیک برای بازگشت به مُدِ اولیه یا مایه اصلی (موسیقی)، توالی آکوردها به عنوان پایان یا تقسیم یک قطعه موسیقیایی. [خوانش: (فُ) [په.]]
فرهنگ عمید
تنها،
یکتا، یگانه،
به زمین نشستن هواپیما،
(قید) پایین،
(اسم) (موسیقی) الگوهای ملودیک برای بازگشت به مایۀ اصلی و حالت اولیه در آخر اجرای هر دستگاه یا آواز،
(اسم) [قدیمی] نشیب، سرازیری،
(اسم) [قدیمی] بخش زیرین جایی،
(صفت) [قدیمی] قرار گرفته در مرتبۀ پایینتر،
* فرود آمدن: (مصدر لازم)
به زمین نشستن: هواپیما فرود آمد،
پایین آمدن،
* فرود آوردن: (مصدر متعدی) پایین آوردن،
حل جدول
هبوط
مترادف و متضاد زبان فارسی
پایین، تحت، زیر، نزول، هبوط،
(متضاد) فراز، فوق
فارسی به انگلیسی
Declination, Descent, Plump
نام های ایرانی
پسرانه، پائین، نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
فرهنگ فارسی هوشیار
نشیب و زیر و پائین، تحت
معادل ابجد
290