معنی فیسو
لغت نامه دهخدا
فیسو. (ص نسبی) بسیارکبر. که بسیار فیس کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به فیس و فیس کردن شود.
فرهنگ معین
(ص فا.) (عا.) افاده کننده.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) فیس کننده افاده کننده.
فرهنگ عوامانه
آدمی را گویند که فیس بکند.
معادل ابجد
156