معنی فیس کردن

لغت نامه دهخدا

فیس کردن

فیس کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) افاده کردن. کبر نمودن. خودنمایی. لاف زدن. (یادداشت مؤلف). رجوع به فیس شود.


فیس

فیس. (اِ) کلاه سرخ ترکمانان عثمانی. (یادداشت مؤلف).

فیس. (اِ) تکبر. غرور. افاده. (فرهنگ فارسی معین). عجب. کبر. بطر. (یادداشت مؤلف). لاف زدن. خودستایی. (یادداشت دیگر).

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

فیس کردن

افاده کردن، خود نمائی

فرهنگ معین

فیس کردن

(کَ دَ) (مص ل.) (عا.) فخر فروختن، تکبر کردن.


فیس

(اِ.) (عا.) تکبر، غرور.

گویش مازندرانی

فیس

خودپسندی و فیس، صدای بیرون آمدن باد از سوراخی کوچک

فرهنگ عوامانه

فیس کردن

مغرور بودن است.

حل جدول

فیس کردن

مغرور بودن.

مغرور بودن


فیس

افاده و غرور.

افاده

فدراسیون جهانی اسکی

افاده، غرور

فرهنگ عمید

فیس

ناز،
غرور، تکبر، افاده،

معادل ابجد

فیس کردن

424

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری