معنی فیلمی از سعید آقاخانی با بازی محسن تنابنده
حل جدول
لامپ صد
فیلمی با بازی رضاعطاران
آب نبات چوبی
فیلمی با بازی نگارجواهریان
یه حبه قند
فارسی به انگلیسی
Filmic
لغت نامه دهخدا
سعید. [س َ] (اِخ) ابن الحکم مکنی به ابی عبداﷲ. رجوع به ابن ابی مریم سعید... شود.
سعید. [س ُ ع َ] (ع اِ) چهاریک خشت خام. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
سعید. [س َ] (اِخ) ابن مسعده المجاشعی. رجوع به اخفش اوسط شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن وهب. رجوع به ابوعثمان سعیدبن وهب شود.
سعید. [س َ] (اِخ) یعقوب مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان دمشقی شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن البطریق. رجوع به ابن بطریق... شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن ابی عروبه. رجوع به ابن ابی عروبه و ابوالنضر شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن اوس. رجوع به ابوزید سعیدبن اوس در همین لغت نامه شود.
سعید. [س َ] (اِخ) ابن اسماعیل حیری مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان حیری شود.
فارسی به عربی
بشوش، سعید، مبشر بالخیر
عربی به فارسی
خوش , سعادتمند , خوشحال , شاد , خوشوقت , خوشدل , خرسند , راضی , سعید , مبارک , فرخنده
معادل ابجد
1778