معنی فیلمی از کن لوچ

حل جدول

فیلمی از کن لوچ

زمین و آزادی


لوچ

احول

چشم چپ

کج چشم، احول

چشم‌چپ

واژه پیشنهادی

فیلمی از کن لوچ

اراذل و اوباش، بادی که کشتزار جو را تکان داد، ترانه کارلا، سهم فرشتگان، قوش، گاو بیچاره، هرکس سینمای خودش

لغت نامه دهخدا

لوچ

لوچ. (اِخ) نام ولایتی از ایران زمین. نام سرزمینی:
سراسر به شمشیر بگذاشتند
ستم کردن لوچ برداشتند.
فردوسی.
و رجوع به فهرست ولف شود.

لوچ. (ص) چپ. احول. دوبین. چشم گشته. کژچشم. کول. (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی). لوج. کلیک. (لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی). کاج. کاژ. ناراست بین. کلک. کژ. باحِوَل. احول چشم و معیوب. (اوبهی). دوبیننده. کلاژ. کلاژه. این کلمه با کلمه ٔ فرانسه ٔ لوش از یک اصل است و با کلمه ٔ لوسکوس لاتینی نیز از یک ریشه است. کلاذه. شاه کال. گشته. کوج. چشم کاج. (از جهانگیری):
آن توئی کور و توئی لوچ و توئی کوچ و بلوچ
آن توئی دول و توئی گول و توئی پایت لنگ.
لبیبی.
شاها ز انتظار زمانی که داریم
چشمان راست بین دعاگوت گشت لوچ.
قطران.
گوش کر را سخن شناس که دید
دیده ٔ لوچ راست بین که شنید.
سنائی.
فارغ منشین که وقت کوچ است
در خود منگر که چشم لوچ است.
نظامی.
خویشتن را بزرگ پنداری
راست گویی یکی دو بیند لوچ.
سعدی.

لوچ. (اِخ) (چم...) چشمه و مزرعه ای است در شمال آران متعلق به خزل و جزو خالصه است، دراین چشمه ماهی هست. آب چشمه داخل آب ماران شده در دو آب خزل داخل رودخانه ٔ گاماسب میشود. صحرای آران ماران علفزار و مرتع خوبی است و در آن شلتوک به عمل می آید. از نهاوند به چم لوچ هفت فرسنگ مسافت و در طرف غربی این شهر واقع است. (از مرآهالبلدان ج 4 ص 262).

فرهنگ عمید

لوچ

کسی که چشمش پیچیده باشد، چپ‌چشم، چشم‌گشته، کج‌چشم، احول، کلاج: خویشتن را بزرگ پنداری / راست گفتند یک دو بیند لوچ (سعدی: ۱۷۸)،

فرهنگ معین

لوچ

(ص.) (عا.) دوبین، احول.

فرهنگ فارسی هوشیار

لوچ

چپ، دوبین، چشم گشته، دو بیننده

مترادف و متضاد زبان فارسی

لوچ

احول، احول، دوبین، کاچ، کاژ، کاژ، کج‌نظر، کژبین

گویش مازندرانی

لوچ

سر بی مو موی کم پشت، بی خرد

فارسی به ایتالیایی

لوچ

strabico

معادل ابجد

فیلمی از کن لوچ

287

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری