معنی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی بایرام فضلی
حل جدول
باز هم سیب داری
فیلمی از بایرام فضلی
باز هم سیب داری
بایرام
عید آذری
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدعرب
قند تلخ
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سعید روستایی
ابد و یک روز
لغت نامه دهخدا
بایرام. (ترکی، اِ) از اسامی ترکان است و شاید صورتی از بهرام باشد.
بایرام. (ترکی، اِ) ترکی است بمعنی عید.
فضلی
فضلی. [ف َ] (ص نسبی) منسوب به ابوبکر محمدبن فضل امام بخارا. (سمعانی).
فضلی. [ف ُ ض َ] (ص نسبی) منسوب به فضیل که نام جد خاندانی است. (از سمعانی).
فضلی. [ف َ] (اِخ) (مولانا) فضلی از شهر هرات است. در خردی نقاشی میکرد و نظمکی میگفت. آخر خود را شاعر تصور کرد. این مطلع از اوست:
زاهد بیار خرقه و رهن شراب کن
بنیاد زهد و خانه ٔ تقوی خراب کن.
(از مجالس النفائس تألیف میر علیشیر نوایی چ حکمت ص 82). در ترجمه ٔ دیگر کتاب که از محمدشاه قزوینی است نام شاعر فیضی نوشته شده است. رجوع به فیضی شود.
بایرام علی
بایرام علی. [ع َ] (اِخ) نام آبادیی در مغرب قربان قلعه در مشرق مرو. (یادداشت مؤلف).
نویسندگی
نویسندگی. [ن ِ س َ دَ / دِ] (حامص) کتابت. (آنندراج) (ناظم الاطباء). نوشتن. (آنندراج). تحریر. (ناظم الاطباء). ترسل. (یادداشت مؤلف). || شغل نویسنده. عمل نویسنده. رجوع به نویسنده شود.
بی فضلی
بی فضلی. [ف َ] (حامص مرکب) حالت و کیفیت بی فضل.
نام های ایرانی
پسرانه، عید، جشن، ترکی شده پدرام
ترکی به فارسی
عید
معادل ابجد
2073
قافیه
عبارت های مشابه
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی عباس رافعی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی رامین محسنی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کریم آتشی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی جعفر والی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سیروس الوند
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمد امینی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمد حیدری
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی سامان استرکی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهران تاییدی
فیلمی به کارگردانی و نویسندگی محمدعرب