معنی قاپیدن
لغت نامه دهخدا
قاپیدن. [دَ] (مص) قاپ زدن.ربودن. ربودن به جلدی و چابکی. گرفتن چنانکه سگ پای درویش را، چنانکه لقمه و دیگر چیز را از دست کسی.
فرهنگ معین
(دَ) (مص م.) نک قاپ زدن، ربودن.
فرهنگ عمید
ربودن بهجلدی و چابکی، قاپ زدن، ربودن،
حل جدول
به طور ناگهانی و چابکی چیزی را از جایی برداشتن و یا از دست کسی گرفتن است.
به طور ناگهانی و چابکی چیزی را از جایی برداشتن و یا از دست کسی گرفتن است
مترادف و متضاد زبان فارسی
بهچنگآوردن، چنگزدن، ربودن، قاپزدن
فارسی به انگلیسی
Clutch, Gobble, Grab, Intercept, Interception, Leap, Pluck, Seize, Snap, Snatch, Swoop
فارسی به ترکی
kapmak
فارسی به عربی
استول علیه، امسک، خطف، غراب، فحم، قرصه، مسکه، مسمار
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) ربودن بجلدی و چابکی: سگ استخوان را از دست او قاپید.
فرهنگ عوامانه
به طور ناگهانی و چابکی چیزی را از جایی برداشتن و یا از دست کسی گرفتن است.
فارسی به آلمانی
Nagel (m), Nageln, W
معادل ابجد
167